1 . متحد
[صفت]

vereint

/fɛɐ̯ˈʔaɪ̯nt/
غیرقابل مقایسه

1 متحد

مترادف و متضاد einig einmütig einstimmig
  • 1.Ich möchte auf die Vereinten Nationen eingehen.
    1. من می‌خواهم به (مسئله) سازمان ملل متحد بپردازم [راجع به سازمان ملل متحد صحبت کنم].
  • 2.Wir müssen eine vereinte europäische Energiepolitik schaffen, die unsere Handlungen bei allen Energiefragen koordiniert.
    2. ما باید سیاست انرژی متحد اروپا را ایجاد کنیم (سیاستی) که همه فعالیت‌های ما را در تمامی مسائل (مربوط به) انرژی هماهنگ سازد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان