1 . دانستن 2 . به یاد آوردن 3 . توانستن 4 . دانش
[فعل]

wissen

/ˈvɪsən/
فعل بی قاعده ضعیف فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: wusste] [گذشته: wusste] [گذشته کامل: gewusst] [فعل کمکی: haben ]

1 دانستن شناختن

مترادف و متضاد beherrschen Bescheid wissen kennen Kenntnis haben sich auskennen
  • 1.Ich weiß nicht, wo er wohnt.
    1. من نمی‌دانم او کجا زندگی می‌کند.
  • 2.Weißt du, wie der Hausmeister heißt?
    2. می‌دانی، اسم سرایدار چیست؟
etwas (Akk.) wissen
چیزی را شناختن [دانستن]
  • 1. Ich weiß ein gutes Lokal.
    1. من یک رستوران خوب می‌شناسم.
  • 2. Woher wissen Sie das?
    2. این را از کجا می‌دانی؟
Ich weiß, dass...
من ‌می‌دانم که...
  • Ich habe nicht gewusst, dass Pascal verheiratet ist.
    من نمی‌دانستم که "پاسکال" متاهل است.
nichts von einer Sache wissen
هیچ‌چیز درباره یک چیز دانستن
ein Mittel gegen etwas wissen
یک دارو برای چیزی شناختن
  • Sie weißt ein Mittel gegen Schlaflosigkeit.
    او یک دارو برای بی‌خوابی می‌شناسد.
etwas genau/mit Sicherheit/ungefähr/... wissen
چیزی دقیق/با اطمینان/تقریباً/... دانستن
  • Ich muss genau wissen, wo du bist.
    ما دقیقاً می‌خواهیم بدانیم تو چه کسی هستی.

2 به یاد آوردن به خاطر آوردن

مترادف و متضاد sich erinnern vergessen
etwas (Akk.) wissen
چیزی را به یاد آوردن
  • 1. Weißt du noch, wie schön es damals war?
    1. آیا هنوز به یاد می‌آوری که آن‌وقت چقدر زیبا بود؟
  • 2. Weißt du noch, wie wir uns kennengelernt haben?
    2. آیا هنوز به یاد می‌آوری که چطوری با هم آشنا شدیم؟

3 توانستن مقدور بودن، توانایی داشتن

مترادف و متضاد können vermögen
etwas (Akk.) zu machen wissen
توانایی انجام دادن کاری
  • etwas (Akk.) zu schätzen wissen
    توانایی حدس‌زدن چیزی را داشتن
توضیحاتی در رابطه با این فعل
فعل "wissen" به معنای (توانستن) را می‌توان با عبارت "in der Lage sein" مترادف دانست؛ باید توجه داشت که این فعل همیشه به همراه "zu+Infinitiv" ظاهر می‌شود.
[اسم]

das Wissen

/ˈvɪsən/
غیرقابل شمارش خنثی
[ملکی: Wissens]

4 دانش فهم، آگاهی

مترادف و متضاد Bildung Erfahrung Kenntnisse
Wissen um etwas
آگاهی درباره چیزی
  • Das Wissen um diese Angelegenheit ist gefährlich.
    آگاهی از این موضوع خطرناک است.
Wissen haben
دانش [آگاهی] داشتن
  • 1. Er hat ein großes Wissen über Pflanzen.
    1. او دانش زیادی در مورد گیاهان دارد.
  • 2. Sie hat auf diesem Gebiet ein großes Wissen.
    2. او دانش زیادی در این بخش دارد.
Wissen erwerben
آگاهی/مهارت کسب کردن
  • Welches Wissen erwerben sie nach der Schule ?
    آن‌ها بعد از مدرسه کدام مهارت را کسب می‌کنند؟
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان