1 . بازیگری 2 . موقت
[اسم]

acting

/ˈæktɪŋ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بازیگری

معادل ها در دیکشنری فارسی: هنرپیشگی
  • 1.My sister loves acting.
    1. خواهرم عاشق بازیگری است.
[صفت]

acting

/ˈæktɪŋ/
غیرقابل مقایسه

2 موقت جانشین (موقت)

  • 1.the acting manager
    1. مدیر موقت
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان