Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . ارتش
[اسم]
army
/ˈɑr.mi/
قابل شمارش
1
ارتش
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ارتش
جیش
نیروی زمینی
لشکر
قشون
مترادف و متضاد
armed forces
military force
troops
1.When did you join the army?
1. کی به ارتش پیوستی؟
تصاویر
کلمات نزدیک
armstrong
arms race
arms control
arms
armrest
army aviation
army camp
arnica
arnold
aroma
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان