خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . یک زمانی (در گذشته)
[قید]
at one time
/æt wʌn taɪm/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
یک زمانی (در گذشته)
1.We were in the same class at one time.
1. ما یک زمانی همکلاسی بودیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
at once
at noon
at no time
at night
at midnight
at one's leisure
at one's wit's end
at present i'm building a bookcase and a bunk-bed for the kids.
at random
at risk
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان