خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . همزمان
[قید]
at the same time
/æt ðə seɪm taɪm/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
همزمان
معادل ها در دیکشنری فارسی:
در آن واحد
به طور همزمان
همزمان
مترادف و متضاد
at one time
simultaneously
together
consecutively
separately
1.We arrived at the same time.
1. ما همزمان [با هم] رسیدیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
at the most
at the moment
at the gate they check the sticker on the suitcase against the one on the ticket.
at the expense of
at the end
at the stroke of a pen
at the time
at the top of one's lungs
at the very least
at this point
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان