1 . همزمان
[قید]

at the same time

/æt ðə seɪm taɪm/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 همزمان

معادل ها در دیکشنری فارسی: در آن واحد به طور همزمان همزمان
مترادف و متضاد at one time simultaneously together consecutively separately
  • 1.We arrived at the same time.
    1. ما همزمان [با هم] رسیدیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان