1 . ساحل
[اسم]

beach

/biːtʃ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ساحل

معادل ها در دیکشنری فارسی: دریاکنار لب دریا
مترادف و متضاد coast seaside shore waterfront
on the beach
در ساحل
  • We spent a day on the beach.
    ما یک روز را در ساحل گذراندیم.
a sandy/pebble/shingle beach
ساحل شنی/سنگ ریزه‌ای/قلوه سنگی
a beach café/towel
یک کافه/حوله ساحلی
کاربرد واژه beach به معنای ساحل
واژه beach به معنای ساحل به فضای کنار دریا یا رودخانه گفته می‌شود که معمولا از شن یا سنگریزه‌های کوچک است. واژه seaside هم مانند beach برای ساحلی استفاده می‌شود که مردم در تعطیلات و برای تفریح و آفتاب گرفتن به آنجا می‌روند، با این تفاوت که seaside بیشتر در انگلیسی بریتانیایی استفاده می‌شود. coast هم به زمین‌های کنار دریا یا اقیانوس گفته می‌شود، اما واژه coast بیشتر از لحاظ جغرافیایی یا نقشه خوانی و صحبت راجع به شهرهای ساحلی یا جاده‌های ساحلی کاربرد دارد. مثلا:
"coastal paths" (جاده‌های ساحلی)
"coastal city" (شهر ساحلی)
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان