خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دوربین دوچشمی
[اسم]
binoculars
/bəˈnɑkjələrz/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
دوربین دوچشمی
دوربین شکاری
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دوربین دوچشمی
دوربین
1.That's my dad's binoculars.
1. آن دوربین شکاری برای پدرم است.
2.We looked at the birds through binoculars.
2. ما با دوربین دوچشمی به پرندهها نگاه کردیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
binocular vision
binocular
binnacle
bingo wings
bingo
binomial
binomial classification
bint
bio
biochemical
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان