1 . دوربین دوچشمی
[اسم]

binoculars

/bəˈnɑkjələrz/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دوربین دوچشمی دوربین شکاری

معادل ها در دیکشنری فارسی: دوربین دوچشمی دوربین
  • 1.That's my dad's binoculars.
    1. آن دوربین شکاری برای پدرم است.
  • 2.We looked at the birds through binoculars.
    2. ما با دوربین دوچشمی به پرنده‌ها نگاه کردیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان