خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . زبان بدن
[اسم]
body language
/ˈbɑdi ˈlæŋgwəʤ/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
زبان بدن
اشارات بدن
1.his intent was clearly expressed in his body language.
1. مقصود او به طور واضح توسط زبان بدنش بیان شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
body double
body building
body blow
body armor
body
body odor
body of evidence
body of literature
body of water
body search
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان