1 . سخت تلاش کردن 2 . اذیت کردن 3 . کتک زدن 4 . قاطعانه شکست دادن
[عبارت]

bust one's ass

/bˈʌst wˈʌnz ˈæs/
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سخت تلاش کردن

culturally sensitive informal
مترادف و متضاد break ass
  • 1.I've been busting my ass all night long to get this presentation ready for tomorrow's meeting.
    1. تمام طول شب داشتم سخت تلاش می‌کردم تا این ارائه را برای جلسه فردا آماده کنم.
  • 2.She's going to have to bust her ass if she wants a job hear.
    2. او باید سخت تلاش کند اگر اینجا یک کار می‌خواهد.

2 اذیت کردن آزار دادن

culturally sensitive informal
مترادف و متضاد break ass harass
  • 1.Quit busting my ass! I'll get it done eventually!
    1. اذیتم نکن! بالاخره تمامش می‌کنم [انجامش می‌دهم]!

3 کتک زدن دهن سرویس کردن

culturally sensitive informal
مترادف و متضاد beat up
  • 1.I'll bust your ass if I ever see you talking to my girlfriend again.
    1. کتکت می‌زنم [دهنتو سرویس می‌کنم] اگر یک بار دیگر ببینم که داری دوباره با دوست دختر من حرف می‌زنی.

4 قاطعانه شکست دادن

culturally sensitive informal
  • 1.We weren't prepared for the game, and the other team busted our asses.
    1. ما برای آن بازی آماده نبودیم و تیم مقابل ما را قاطعانه شکست داد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان