1 . تسلیم شدن
[فعل]

to capitulate

/kəˈpɪtʃuleɪt/
فعل گذرا
[گذشته: capitulated] [گذشته: capitulated] [گذشته کامل: capitulated]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تسلیم شدن دست از مقاومت برداشتن

مترادف و متضاد give in surrender yield
  • 1.The town capitulated after a three-week siege.
    1. شهر بعد از سه هفته محاصره دست از مقاومت برداشت.
  • 2.They were finally forced to capitulate to the terrorists' demands.
    2. آنها بالاخره مجبور شدند تسلیم خواسته‌های تروریست‌ها شوند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان