خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شهرداری
[اسم]
city hall
/ˈsɪti hɔl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
شهرداری
ساختمان شهرداری
1.We got married at City Hall.
1. ما در ساختان شهرداری ازدواج کردیم.
2.We’re going to fight city hall to get our roads repaired.
2. ما با شهرداری برای تعمیر [بر سر تعمیر] جادههایمان مبارزه خواهیم کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
city center
city
cittern
citrus whitefly
citrus limonia
civet
civet cat
civil
civil engineer
civil engineering
کلمات نزدیک
city editor
city dweller
city desk
city council
city center
city-dwelling
city-wide
cityscape
civet
civic
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان