1 . سردی
[اسم]

coldness

/ˈkoʊldnəs/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سردی بی‌احساسی

معادل ها در دیکشنری فارسی: برودت سردی
  • 1.She was hurt by the coldness in his voice.
    1. او به خاطر سردی در صدایش دلخور شد.
  • 2.the coldness of the water
    2. سردی آب
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان