خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سردی
[اسم]
coldness
/ˈkoʊldnəs/
غیرقابل شمارش
1
سردی
بیاحساسی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
برودت
سردی
1.She was hurt by the coldness in his voice.
1. او به خاطر سردی در صدایش دلخور شد.
2.the coldness of the water
2. سردی آب
تصاویر
کلمات نزدیک
coldly
cold-water
cold-shoulder
cold-hearted
cold-calling
cole
coleman
coleoptera
coleslaw
coleus
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان