1 . جامع
[صفت]

comprehensive

/ˌkɑːmprɪˈhensɪv/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more comprehensive] [حالت عالی: most comprehensive]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 جامع کامل

مترادف و متضاد complete full inclusive thorough limited partial selective
  • 1.After a comprehensive exam, my doctor said I was in good condition.
    1. بعد از آزمایشات کامل، دکترم به من گفت در وضعیت سلامتی به سر می‌برم.
  • 2.Mrs. Silver wanted us to do a comprehensive study of Edgar Allan Poe.
    2. خانم سیلور از ما خواست که مطالعه جامعی از آثار "ادگار الن پو" داشته باشیم.
  • 3.The engineer gave our house a thorough, comprehensive checkup before my father bought it.
    3. قبل از اینکه پدرم خانه را بخرد، مهندس خانه ما را بررسی جامع و کاملی کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان