1 . حدس 2 . حدس زدن
[اسم]

conjecture

/kənˈdʒektʃər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 حدس گمان

معادل ها در دیکشنری فارسی: حدس ظن
مترادف و متضاد guess speculation
  • 1.The truth of his conjecture was confirmed by the newspaper report.
    1. راستی حدس او توسط گزارش روزنامه تایید شد.
[فعل]

to conjecture

/kənˈdʒektʃər/
فعل گذرا
[گذشته: conjectured] [گذشته: conjectured] [گذشته کامل: conjectured]

2 حدس زدن گمان بردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: حدس زدن
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان