1 . خراب شدن 2 . زیر قول خود زدن
[فعل]

to crap out

/kɹˈæp ˈaʊt/
فعل ناگذر
[گذشته: crapped out] [گذشته: crapped out] [گذشته کامل: crapped out]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خراب شدن از کار افتادن

culturally sensitive informal
مترادف و متضاد break down fail stop working
  • 1.Damn it, the blender crapped out.
    1. لعنتی، مخلوط‌کن از کار افتاد.
  • 2.She didn't come to the party because her car crapped out on the way here.
    2. او به مهمانی نیامد چون اتومبیلش در مسیر اینجا خراب شد.

2 زیر قول خود زدن به عهدی وفا نکردن، رها کردن (وظیفه و ...)

culturally sensitive informal
مترادف و متضاد abandon give up withdraw
  • 1.Don't crap out of this on me! Pull yourself together!
    1. این را رها نکن! خودت را جمع کن!
  • 2.He said that he would go to the birthday party with us but then crapped out at the last minute.
    2. او گفت که با ما به جشن تولد می‌آید اما سپس دقیقه آخر زیر قول خود زد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان