خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آشناپنداری
[اسم]
déjà vu
/ˌdeɪʒɑː ˈvuː/
غیرقابل شمارش
1
آشناپنداری
دژاوو، حالت پیشدیده
1.I had a strong sense of déjà vu as I entered the room.
1. من به محض وارد شدن به اتاق حس شدیدی از آشناپنداری داشتم.
2.When I met her, I had a strange feeling of déjà vu.
2. وقتی دیدمش، حس شدیدی از دژاوو به من دست داد.
تصاویر
کلمات نزدیک
dysuria
dystopian
dyspnea
dysphasia
dyspeptic
détente
e
e number
e'en
e'er
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان