خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خسته
[صفت]
done in
/dʌn ɪn/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more done in]
[حالت عالی: most done in]
1
خسته
informal
مترادف و متضاد
exhausted
tired
1.I was really done in after the game.
1. من بعد از بازی واقعاً خسته بودم.
تصاویر
کلمات نزدیک
desktop computer
deportee
defriend
darwinist
cul8r
dominoes
east asia
e-card
extroverted
stands
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان