خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . زنجبیلی
[صفت]
gingery
/ˈdʒɪndʒəri/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more gingery]
[حالت عالی: most gingery]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
زنجبیلی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
زنجبیلی
1.The cake has a delicious gingery taste.
1. کیک طعم خوشمزه زنجبیلی دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
gingerly
gingerbread
ginger wine
ginger snap
ginger nut
gingham
ginkgo
ginny
gipsy
giraffe
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان