خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . راه افتادن
[فعل]
to head off
/hɛd ɔf/
فعل ناگذر
[گذشته: headed off]
[گذشته: headed off]
[گذشته کامل: headed off]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
راه افتادن
1.We'll head off after lunch.
1. ما بعد از ناهار راه میافتیم.
2.What time are you heading off?
2. کی راه میافتی؟
تصاویر
کلمات نزدیک
head of state
head in the wrong direction
head in the right direction
head hunting
head gasket
head office
head on
head out
head over heels for someone
head over heels in love
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان