خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بلند کردن
2 . وزن چیزی را سنجیدن
3 . وزن
4 . نفوذ
[فعل]
to heft
/heft/
فعل گذرا
[گذشته: hefted]
[گذشته: hefted]
[گذشته کامل: hefted]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بلند کردن
1.The two men hefted the box.
1. (آن) دو مرد جعبه را بلند کردند.
2
وزن چیزی را سنجیدن
1.Anna took the old sword and hefted it in her hands.
1. "آنا" شمشیر قدیمی را گرفت و وزنش را در دستانش سنجید.
[اسم]
heft
/heft/
قابل شمارش
3
وزن
4
نفوذ
توانایی
تصاویر
کلمات نزدیک
heedful
hedonic
hebraic
hebetude
hebe
heightened
heliacal
heliocentric
heliograph
heliography
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان