خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بهداشت
[اسم]
hygiene
/ˈhaɪˌʤin/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بهداشت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بهداشت
1.oral hygiene
1. بهداشت دهان
2.poor standards of food hygiene
2. استانداردهای ضعیف در بهداشت غذا
تصاویر
کلمات نزدیک
hyena
hydrospeed
hydropower
hydroponics
hydrophobia
hygienic
hygrometer
hymen
hymn
hype
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان