خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کیسه یخ
[اسم]
ice bag
/aɪs bæg/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کیسه یخ
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کیسه یخ
مترادف و متضاد
ice pack
1.Caspian put another ice pack to the back of his head.
1. "کاسپین" یک کیسه یخ دیگر پشت سرش گذاشت.
تصاویر
کلمات نزدیک
ice age
ice
ibuprofen
ibm
ibis
ice box
ice cap
ice chest
ice cream
ice cream cone
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان