1 . بستنی
[اسم]

ice cream

/ˈɑɪs.kriːm/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بستنی

معادل ها در دیکشنری فارسی: بستنی
  • 1.chocolate ice cream
    1. بستنی شکلاتی
  • 2.vanilla ice cream
    2. بستنی وانیلی
to have an ice cream
بستنی خوردن
  • Mummy, can I have an ice cream?
    مامانی، می‌توانم یک بستنی بخورم؟
کاربرد واژه ice cream به معنای بستنی
واژه ice cream به معنای "بستنی" به نوعی خوردنی شیرین و یخزده و خنک گفته می شود که از شیر درست می شود و معمولا با میوه، شکلات و ... طعمدار می شود و اغلب به عنوان دسر سرو می شود. وقتی بخواهیم مقدار کمی از این خوردنی را برای یک نفر سرو کنیم یا آن را در قیف بستنی یا بین دو بیسکویت می گذاریم.
دقت کنید که این واژه غیرقابل شمارش است و "s" جمع نمی گیرد.
[عبارات مرتبط]
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان