Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . اسکیت روی یخ
[اسم]
ice skating
/aɪs ˈskeɪtɪŋ/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
اسکیت روی یخ
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پاتیناژ
1.We're going ice skating.
1. داریم برای اسکیت (کردن) روی یخ می رویم.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
ice skate
ice show
ice shelf
ice shaver
ice sculpture
ice storm
ice tea
ice tongs
ice up
ice wagon
کلمات نزدیک
ice skate
ice shelf
ice sheet
ice rink
ice pack
ice skating competition
ice tongs
ice up
ice water
ice-breaker
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان