خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . معمولا
[قید]
in general
/ɪn ˈʤɛnərəl/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
معمولا
بهطور کلی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بهطور اعم
عموما
مترادف و متضاد
usually
1.I don’t eat much meat in general.
1. معمولا زیاد گوشت نمیخورم.
تصاویر
کلمات نزدیک
in full
in front of
in force
in favor of
in fact
in good shape
in half
in hand
in honor of
in hot water
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان