1 . استیضاح کردن
[فعل]

to interpellate

/ˌɪntɚpˈɛleɪt/
فعل گذرا
[گذشته: interpellated] [گذشته: interpellated] [گذشته کامل: interpellated]

1 استیضاح کردن رسماً سوال کردن، بازخواست کردن (در مجلس از وزیر)

معادل ها در دیکشنری فارسی: استیضاح کردن
تصاویر
  •  تصویر to interpellate - دیکشنری انگلیسی بیاموز
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان