خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . حسود
2 . مواظب
[صفت]
jealous
/ˈdʒel.əs/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more jealous]
[حالت عالی: most jealous]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
حسود
معادل ها در دیکشنری فارسی:
حسود
مترادف و متضاد
covetous
envious
admiring
proud
a jealous wife/husband...
زن/شوهر و... حسود
A detective was hired by the jealous widow to find the boyfriend who had abandoned her.
یک کارآگاه توسط آن بیوهزن حسود استخدام شده بود تا دوستپسری را که ترکش کرده بود، پیدا کند.
to be jealous of somebody/something
به کسی حسودی کردن
Although my neighbor just bought a new car, I am not jealous of him.
اگرچه همسایه من به تازگی یک ماشین جدید خریدهاست، من به او حسودی نمیکنم.
2
مواظب
مراقب، هوشیار
to be jealous of somebody/something
مواظب کسی/چیزی بودن
They are very jealous of their good reputation.
آنها خیلی مواظب آوازه [شهرت] خوبشان هستند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
jazzy
jazzman
jazz up
jazz musician
jazz
jealously
jealousy
jean
jeans
jeep
کلمات نزدیک
jcb
jazzy
jazz up
jazz
jaywalking
jealously
jealousy
jean
jeanette
jeanne
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان