1 . ولرم 2 . بی‌اشتیاق
[صفت]

lukewarm

/ˈluˈkwɔrm/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more lukewarm] [حالت عالی: most lukewarm]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ولرم

معادل ها در دیکشنری فارسی: ملول
disapproving
مترادف و متضاد tepid freezing
  • 1.they drank bitter lukewarm coffee.
    1. آن‌ها قهوه تلخ ولرم نوشیدند.
  • 2.Wash it in lukewarm water.
    2. آن را در [با] آب ولرم بشوی.

2 بی‌اشتیاق بی‌علاقه

  • 1.She was lukewarm about the plan.
    1. او نسبت به (آن) برنامه بی‌اشتیاق بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان