خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . رزرو کردن
[عبارت]
make a reservation
/meɪk ə ˌrɛzərˈveɪʃən/
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
رزرو کردن
1.I'd like to make a table reservation for two people for nine o'clock.
1. میخواستم میزی برای دو نفر برای ساعت نه رزرو کنم.
2.I'll call the restaurant and make a reservation.
2. من زنگ میزنم و رزرو میکنم.
تصاویر
کلمات نزدیک
long-haired
lms
law court
in parenthesis
in credit
make off
mi6
miles
take care of the pennies and the pounds will take care of themselves
cross that bridge when one comes to it
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان