خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تلاش کردن
[عبارت]
make an attempt
/mˌeɪk ɐn ɐtˈɛmpt/
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تلاش کردن
1.They made no attempt to escape.
1. آنها هیچ تلاشی برای فرار نکردند.
تصاویر
کلمات نزدیک
make war
make a suggestion
make an agreement
get out of bed on the wrong side
get one's own back
make the best of
make a success of
make a gesture
make a face
make a fuss
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان