خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پرستار بچه
[اسم]
nanny
/ˈnæni/
قابل شمارش
[جمع: nannies]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
پرستار بچه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پرستار بچه
1.She was taken on as a nanny to their two small children.
1. او به عنوان پرستار بچه دو کودک کوچک آنها انتخاب شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
nancy
nan
naming and shaming
namibia
namesake
nanny goat
nanny state
nanotechnology
naomi
nap
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان