خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ناموجود
[صفت]
nonexistent
/ˌnɑːn ɪɡˈzɪstənt/
غیرقابل مقایسه
1
ناموجود
1.Hospital beds were scarce and medicines were practically non-existent.
1. تختهای بیمارستانی اندک بودند و دارو عملا ناموجود بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
nonetheless
nonet
nonentity
none of one's business
none
nonfiction
nonmetal
nonplussed
nonrefundable
nonrenewable
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان