خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . از شکل افتاده
[عبارت]
out of shape
/aʊt ʌv ʃeɪp/
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
از شکل افتاده
بدهیکل، از ریخت و قیافه افتادن
1.I didn't realize how out of shape I was!
1. متوجه نشدم که چقدر بدهیکل شدهام!
تصاویر
کلمات نزدیک
out of season
out of reach
out of proportion
out of print
out of practice
out of sight
out of sight out of mind.
out of the blue
out of the frying pan, into the fire
out of the ordinary
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان