خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . امکان نداشتن
[عبارت]
out of the question
/aʊt ʌv ðə ˈkwɛsʧən/
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
امکان نداشتن
غیر ممکن بودن
1.The bill is on me. I won't let you pay. It's out of the question.
1. صورت حساب پای من است. نمی گذارم تو پول بدهی. امکان ندارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
out of the ordinary
out of the frying pan, into the fire
out of the blue
out of sight out of mind.
out of sight
out of the red
out of the way
out of touch
out of tune
out of work
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان