خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دست انداختن
[فعل]
to pick on
/pɪk ɑn/
فعل گذرا
[گذشته: picked on]
[گذشته: picked on]
[گذشته کامل: picked on]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
دست انداختن
مسخره کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ایراد گرفتن
سر به سر گذاشتن
to pick on somebody/something
کسی/چیزی را دست انداختن [مسخره کردن]
1. She was picked on by the other girls because of her size.
1. او بهخاطر قدوهیکلش توسط دخترهای دیگر مسخره میشد.
2. The other boys pick on him because he's so small.
2. بهخاطر اینکه او قدکوتاه است، پسرهای دیگر او را دست میاندازند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
note down
nose around
name after
make up for
lose out
ring off
run after
run up against
scale back
scrape through
کلمات نزدیک
pick and choose
pick
piccy
piccolo
piccalilli
pick one's brains
pick out
pick someone's brain
pick someone's pocket
pick up
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان