1 . نیرومندانه
[قید]

powerfully

/ˈpɑʊ.ər.fə.li/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 نیرومندانه قویا

  • 1.I powerfully disagreed.
    1. من قویا مخالفت کردم.
  • 2.they powerfully lifted that car.
    2. آنها نیرومندانه آن اتومبیل را بلند کردند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان