1 . فقط
[قید]

purely

/ˈpjʊrli/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 فقط صرفا

معادل ها در دیکشنری فارسی: صرفا
  • 1.She married him purely for his money.
    1. او فقط به خاطر پولش با آن مرد ازدواج کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان