1 . سرخ شدن (از خجالت)
[عبارت]

red in the face

/rɛd ɪn ðə feɪs/

1 سرخ شدن (از خجالت)

مترادف و متضاد embarrassed
  • 1.After the teacher found Ted cheating, he became red in the face.
    1. بعد از اینکه معلم "تد" را موقع تقلب کردن دید، چهره "تد" از خجالت سرخ شد.
تصاویر
  •  تصویر red in the face - دیکشنری انگلیسی بیاموز
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان