1 . کیفر
[اسم]

retribution

/ˌretrɪˈbjuːʃn/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کیفر سزا، مجازات

معادل ها در دیکشنری فارسی: جزا سزا مکافات عقوبت مجازات
  • 1.fear of divine retribution
    1. ترس از مجازات الهی
  • 2.People are seeking retribution for the latest terrorist outrages.
    2. مردم خواستار مجازات برای حملات اخیر تروریستی است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان