خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آرد برنج
[اسم]
rice flour
/ɹˈaɪs flˈaɪʊɹ/
غیرقابل شمارش
1
آرد برنج
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آرد برنج
تصاویر
کلمات نزدیک
hairstyling
cosmetology
come to rest
resting place
azerbaijani
wheat flour
unattainable wish
wishful
rebar
freethinking
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان