خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ثروتمند
2 . چرب و چیلی (غذا)
3 . غنی
4 . پولدارها
[صفت]
rich
/rɪtʃ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: richer]
[حالت عالی: richest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ثروتمند
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پولدار
توانگر
ثروتمند
خرپول
دارا
مرفه
غنی
متمول
متمکن
محتشم
مترادف و متضاد
affluent
wealthy
poor
1.He's the third richest man in the country.
1. او سومین مرد ثروتمند کشور است.
2.They're one of the world's richest nations.
2. آنها یکی از ثروتمندترین ملتهای جهان هستند.
to get rich
ثروتمند شدن
They just wanted to get rich.
آنها فقط میخواستند ثروتمند شوند.
to become rich
پولدار شدن
Over the years, he became enormously rich.
در طول سالها، او بسیار پولدار شد.
to grow rich
پولدار شدن
They have grown rich by selling this technology to other companies.
آنها با فروختن این فناوری به سایر شرکتها پولدار شدهاند.
to make somebody rich
کسی را ثروتمند کردن
The trade in tea made the British rich.
تجارت چای، بریتانیاییها را ثروتمند کرد.
2
چرب و چیلی (غذا)
سنگین (غذا)
a rich chocolate cake
یک کیک شکلاتی سنگین [بیش از حد شیرین و پرخامه]
a rich sauce
یک سس چرب و چیلی
3
غنی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پرمایه
زرخیز
غنی
rich in something
غنی از چیزی
Both foods are rich in Vitamin C.
هر دو غذا، غنی از ویتامین سی هستند.
rich deposits and oil reserves
انباشتها و ذخایر غنی نفتی
[اسم]
the rich
/rɪtʃ/
غیرقابل شمارش
4
پولدارها
ثروتمندان
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آدم پولدار
1.These ski resorts are for the rich.
1. این تفریحگاههای اسکی برای پولدارها است.
تصاویر
کلمات نزدیک
rice pudding
rice farmer
rice cooker
rice
ricardo
rich flavor
richard
richards
richardson
riches
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان