1 . حق امتیاز 2 . (عضوی از) خاندان سلطنتی
[اسم]

royalty

/ˈrɔɪəlti/
قابل شمارش
[جمع: royalties]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 حق امتیاز حق تالیف، حق مولف

معادل ها در دیکشنری فارسی: حق امتیاز حق‌التالیف
  • 1.All royalties from the album will go to charity.
    1. تمام هزینه‌های حق تالیف آلبوم به خیریه داده می‌شود.
  • 2.She received £2,000 in royalties.
    2. او 2000 پوند حق امتیاز دریافت کرد.

2 (عضوی از) خاندان سلطنتی اشرافی

  • 1.She behaved as if she were in the presence of royalty.
    1. او به نحوه‌ای رفتار کرد که انگار در حضور یکی از اعضای خاندان سلطنتی است.
تصاویر
  •  تصویر royalty - دیکشنری انگلیسی بیاموز
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان