خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . حق امتیاز
2 . (عضوی از) خاندان سلطنتی
[اسم]
royalty
/ˈrɔɪəlti/
قابل شمارش
[جمع: royalties]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
حق امتیاز
حق تالیف، حق مولف
معادل ها در دیکشنری فارسی:
حق امتیاز
حقالتالیف
1.All royalties from the album will go to charity.
1. تمام هزینههای حق تالیف آلبوم به خیریه داده میشود.
2.She received £2,000 in royalties.
2. او 2000 پوند حق امتیاز دریافت کرد.
2
(عضوی از) خاندان سلطنتی
اشرافی
1.She behaved as if she were in the presence of royalty.
1. او به نحوهای رفتار کرد که انگار در حضور یکی از اعضای خاندان سلطنتی است.
تصاویر
کلمات نزدیک
royalist
royal palace
royal family
royal blue
royal
rpg
rpm
rsi
rsvp
rt hon
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان