خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نجات دادن
[عبارت]
save someone's ass
/sˈeɪv sˈʌmwʌnz ˈæs/
1
نجات دادن
culturally sensitive
informal
1.Thanks for bringing me some extra cash—you really saved my ass!
1. ممنون که برایم پول نقد اضافه آوردی؛ واقعاً نجاتم دادی!
save one's ass
خود را نجات دادن
The company is in dire need of new investors to save their ass.
شرکت برای نجات دادن خود، شدیداً به سرمایهگذاران جدید دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
set apart
see out
see around
see about
scribble down
sit on ass
stupidass
the ass end of creation
whip ass
wiseass
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان