1 . رسیدگی کردن
[فعل]

to see to

/si tu/
فعل گذرا
[گذشته: saw to] [گذشته: saw to] [گذشته کامل: seen to]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 رسیدگی کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: رسیدگی کردن
to see to something
به چیزی رسیدگی کردن
  • 1. "These letters need posting." "I'll see to them later."
    1. «این نامه‌ها باید پست شوند.» «من بعداً به آنها رسیدگی می‌کنم.»
  • 2. I can see to the children if you want to go out.
    2. اگر می خواهی بیرون بروی، من می‌توانم به بچه‌ها رسیدگی کنم.
  • 3. Mrs Chapman asked for some help with the orders - could you see to it?
    3. خانم "چپمن" برای سفارش‌ها کمک خواست؛ می‌توانی رسیدگی کنی؟
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان