1 . ناشی از چیزی بودن
[فعل]

to stem from

/stɛm frʌm/
فعل گذرا
[گذشته: stemmed from] [گذشته: stemmed from] [گذشته کامل: stemmed from]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ناشی از چیزی بودن حاصل از چیزی بودن، از چیزی نشأت گرفتن

  • 1.His headaches stemmed from vision problems.
    1. سردردهای او ناشی از مشکلات بینایی بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان