خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بیرون زدن
2 . بیرون آوردن
3 . نمایان بودن
[فعل]
to stick out
/stɪk aʊt/
فعل ناگذر
[گذشته: stuck out]
[گذشته: stuck out]
[گذشته کامل: stuck out]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بیرون زدن
1.The seat was damaged and something was sticking out.
1. صندلی خراب شده بود و چیزی (از آن) بیرون زده بود.
2.There was a handkerchief sticking out of his jacket pocket.
2. یک دستمال جیبی از جیب کت او بیرون زده بود.
2
بیرون آوردن
1.Don't stick your tongue out!
1. زبانت را بیرون نیاور!
3
نمایان بودن
مشخص بودن، برجسته بودن، قابلتشخیص بودن
مترادف و متضاد
stand out
1.She certainly sticks out in a crowd.
1. او قطعاً در جمعیت قابلتشخیص است.
2.They wrote the notice in big red letters so that it would stick out.
2. آنها اطلاعیه را با حروف درشت قرمز نوشتند تا مشخص باشد.
تصاویر
کلمات نزدیک
stick one's nose in something
stick one's neck out
stick insect
stick in mind
stick by
stick shift
stick this sticker on your suitcase.
stick to
stick to a budget
stick to the schedule
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان