خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . روشن کردن
[فعل]
to switch on
/swɪʧ ɑn/
فعل گذرا
[گذشته: switched on]
[گذشته: switched on]
[گذشته کامل: switched on]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
روشن کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
روشن کردن
مترادف و متضاد
turn on
switch off
turn off
1.Could you switch the light on?
1. میتوانی چراغ را روشن کنی؟
2.How do you switch this thing on?
2. این چیز را چطور روشن میکنند؟
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
switch off
switch
swiss roll
swiss cheese
swiss chard
switzerland
swivel
swivel chair
swollen
swoon
کلمات نزدیک
switch off
switch
swiss franc
swiss
swish
switch over to
switch-hitter
switchback
switchboard
switchboard operator
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان