خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خوب شد گفتی
[جمله]
that reminds me
/ðæt ɹɪmˈaɪndz mˌiː/
1
خوب شد گفتی
خوب شد یادم انداختی
1.That reminds me, I must get some cash.
1. خوب شد گفتی، باید پول نقد بردارم.
تصاویر
کلمات نزدیک
talking of
talk sense
get to the point
start the ball rolling
talking point
this is it
this and that
this that and the other
that's that
what with one thing and another
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان