1 . کل 2 . محض 3 . داغون کردن
[صفت]

total

/ˈtoʊt̬.əl/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کل مجموع

معادل ها در دیکشنری فارسی: جمع حاصل‌جمع مجموع کل کلی
مترادف و متضاد absolute complete utter partial
  • 1.Total losses were $800.
    1. مجموع زیان‌ها 800 دلار بود.
the total cost
هزینه کل

2 محض کامل

مترادف و متضاد absolute complete utter
  • 1.That's total rubbish.
    1. آن مزخرف محض است.
total amount
مقدار کامل [کل مقدار]
total silence
سکوت محض
[فعل]

to total

/ˈtoʊt̬.əl/
فعل گذرا
[گذشته: totaled] [گذشته: totaled] [گذشته کامل: totaled]

3 داغون کردن کاملاً نابود کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: داغان کردن
informal
مترادف و متضاد crash wreck
  • 1.His car was totaled in the accident.
    1. اتومبیل او در آن تصادف داغون شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان